از قدیم خانوادهها برای ازدواج فرزندان خود مسائلی را در نظر میگرفتند و هنوز هم مدنظر میگیرند. این مسائل، حاصل تجربههای خاص خودشان یا تعالیم فرهنگی و اجتماعی بوده است. هر خانواده، اصول و قوانین ویژهای دارد و تلاش میکند طبق این اصول اقدام کند.
فرایند سنتی ازدواج، معمولا با خواستگاری رسمی و خانوادگی شروع میشود. خانوادهها همدیگر را میسنجند تا ببینند آیا مطابق با اصول و هنجارهای یکدیگر هستند یا نه. در صورتی که تطابق وجود داشت، از دختر و پسر هم نظرخواهی میکنند و اگر این دو به ازدواج رضایت دادند، بقیه مراحل اجرا میشود. حتی هنوز هم در برخی از ازدواجهای سنتی در همان شب خواستگاری مراسم عقدکنان انجام میشود ولی شکل امروزیتر آن، این است که خانوادهها به دختر و پسر فرصت میدهند تا همدیگر را بیشتر بشناسند و در طی چند جلسه گفتوگو تصمیم بگیرند.
ازدواج به شیوههایی متفاوت
ازدواج های غیرسنتی اما ازدواج هایی متفاوت با رسوم و قراردادهای خانوادگی و فرهنگی هستند. مثلا دختر و پسری با همدیگر آشنا میشوند، قرار ازدواج میگذارند و مدتی را برای شناخت همدیگر صرف میکنند و بعد از اینکه تصمیم نهایی را برای ازدواج گرفتند، خانوادههایشان را در جریان قرار میدهند. یک شکل دیگر هم وجود دارد که دختر و پسری بدون هیچ قصدی برای ازدواج وارد رابطه عاطفی میشوند، به همدیگر علاقهمند و وابسته میشوند و بعد تصمیم به ازدواج میگیرند. در برخی موارد، این دو اصلا آماده ازدواج نیستند اما به دلیل وابستگیهایی که ایجاد میشود، ازدواج را اجتنابناپذیر میبینند.
در شکل دیگر، دختر و پسری وارد رابطه عاطفی شده و بعد از مدتی به دلیل احساس تعهد و مسئولیتی که نسبت به طرف مقابل ایجاد میشود، تن به ازدواج میدهند بدون اینکه آماده ازدواج باشند یا واقعا یکدیگر را برای ازدواج انتخاب کرده باشند.
در ازدواجهایی از این قبیل، تقریبا در بیشتر موارد زمانی که خانوادهها متوجه قصد ازدواج فرزندشان میشوند، بهخصوص وقتی میبینند او از مدتها قبل همسر خود را انتخاب کرده است، اصلا واکنش خوبی نشان نمیدهند. وقتی هم که پافشاری فرزندشان را میبینند، این بحران شدیدتر میشود اما در بیشتر موارد، این جوان عاشق و مصمم ظاهرا پیروز میدان است و خواستهاش را به کرسی مینشاند، بیآنکه بداند آیا تصمیم درستی گرفته است؟
ازدواج خانوادگی
در ازدواج خانوادگی فرصت تعامل و شناخت کافی از طرفین به وجود نمی آید. شناخت از خانواده ها وجود دارد و طرفین در یک فضای از پیش آماده شده برای ازدواج قرار می گیرند. یعنی معمولا در این نوع ازدواج، حق انتخاب را از جوانان سلب می کنیم. وقتی موارد جدی است، خانواده ها به صورت جبری می گویند ما با همدیگر هماهنگ هستیم و طبعا دو نفر دم بخت نیز باید این هماهنگی داشته باشد. بنابراین افراد در یک فضای “بله بگو” قرار می گیرند. یعنی چون خانواده ها همدیگر را می شناسند، شما هم باید بله را بگویی. یکسان بودن چارچوبهای دو خانواده مانند سنن یا مذهبی بودن، باعث می شود طرفین در بحث روانشناسی و عاطفی در یک زندگی طولانی مدت، شناخت چندانی پیدا نکنند. همه ازدواج چارچوبهای خانوادگی نیست. بخش مهمی از آن، مسایل روانشناسی و شناختی افراد است. ممکن است در دو سه جلسه آشنایی محدود، جوانان، ایده آل های خود را برای همسر آینده شان بیان کنند ولی معمولا این حرفها در حد گفتن باقی می ماند.
بهترین شکل انتخاب همسر در جامعه فعلی، آموزش دادن به جوانان از سنین سال های پایانی دبیرستان و ابتدای دانشگاه است و بعد از آن، باید در چارچوب عرف و شرع، خانواده ها اجازه دهند دختر و پسر مدتی با همدیگر مراوده داشته باشند و پس از آن هم مشاوره قبل، حین و بعد از ازدواج صورت گیرد.
آشنایی در فضای مجازی
آشنایی در فضای مجازی، ثمره ای در ازدواج موفق ندارد. فضا، فضای شناخت واقعی نیست و افراد به صورت مبهم با همدیگر آشنا می شوند. حتی برخی که آن طرف آب ارتباط می گیرند و از این فضا استفاده می کنند و می آیند این طرف آب برای ازدواج، پشیمان می شوند. تجربه های کلینیکی هم نشان می دهد بالای 90 درصد این ازواجها با مشکلات زیادی مواجه می شوند و اصولا اینها ازدواجهای طولانی مدت نخواهد بود.
کدام ازدواج موفقتر است؟
هنوز هم خیلی از کارشناسان بر این باورند که ازدواج سنتی در مقایسه با ازدواجهای امروزی، به لحاظ توجه به هنجارها و قوانین خانوادهها، ازدواج باثبات و امنتری محسوب میشود اما واقعیت این است که در اینگونه ازدواجها، به برخی از ویژگیهای فردی دو طرف ازدواج مثلا به ابعاد عاطفی، جنسی، ویژگیهای شخصیتی و شیوههای رفتاری فرد توجه چندانی نمیشود. شاید به این دلیل که این ویژگیها برعکس خصایص جسمانی، خانوادگی و سطح اجتماعی فرد مقابل، کمتر ملموس است. در ازدواجهای خیلی سنتی، معمولا خانوادهها تمایلی به صبر کردن و وقت گذاشتن برای بررسی خصایص فردی طرف مقابل ندارند. معمولا خیلی عجله میکنند که کار را تمام کنند.
یک ضرورت قوی برای ازدواج کردن، نیاز به صمیمیت و رابطه پربار عاطفی با شریک زندگی است. پس صمیمیت و رابطه توأم با عشق و محبت چیزی نیست که به آسانی و بهوفور قابل دسترسی باشد. به عبارت دیگر اگر در گذشته ازدواجهایی بدون عشق، عاطفه و صمیمیت جنسی صورت میگرفت و ادامه مییافت، امروزه این ازدواجها قطعا دوامی نخواهند داشت چراکه برای جوانان امروز، دو پایه و ستون مهم ازدواج، صمیمیت جنسی و عاطفی است که بدون آن هیچ ازدواجی استوار نخواهد بود. خیلی از اینگونه ازدواجها، بیشتر به دلیل کششهای شدید عاطفی و جنسی صورت میگیرد و به دیگر شباهتها (حتی شباهت در نیازهای عاطفی و جنسی) کمتر توجه میشود. متاسفانه کم نیستند زوجهایی که با موانع دشوار اجتماعی و خانوادگی مبارزه و در نهایت، با اشتیاق فراوان ازدواج میکنند اما بعد از فروکش کردن اشتیاق شدیدشان، تازه متوجه میشوند که چقدر با هم متفاوتند!
در ازدواجهایی که در آن فقط به اصول و شرایط و هنجارهای خانوادگی و فرهنگی توجه میشود (آنطور که در ازدواجهای سنتی مدنظر است) و حتی زمانی که جذابیت جسمی هم مدنظر قرار میگیرد، ممکن است تصادفا شباهت شخصیتی، عاطفی، جنسی و رفتاری وجود داشته باشد و وجود نداشته باشد بنابراین با توجه به تغییر نگرش و انتظارهای زنان و مردان امروزی، احتمال اینکه چنین ازدواجی با وجود چارچوب درستی که دارد، نتواند نیازهای عاطفی و جنسی زوجهای امروزی را بر آورده کند، کم نیست. ازدواجهای صرفا سنتی که در آن شباهت، علاقه، جذابیت جنسی و رابطه عاطفی طرفین اهمیتی ندارد، امروزه کارایی لازم را نخواهد داشت. در نتیجه، با توجه به آنچه ذکر شد، به نظر میرسد در ازدواجهای امروزی ترکیبی از ازدواج سنتی با شیوههای نوین، نتیجه بهتری داشته باشد. یعنی ازدواج براساس یافتههای نوین علمی که روی شباهتهای زوج و ویژگیهای مرتبط با رضایت زناشویی و در نتیجه، ازدواج موفق تاكید میکند و علاوه بر آن، توجه به اصول، هنجارها و معیارهای فردی، خانوادگی و فرهنگی دو طرف.